سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نغمه ی عاشقی
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

دوش دانید که چون بود خبر؟!
ببار از دیده دامن دامن ای اشک
چه غم زد آتش اندر خرمن ای اشک
که بر این آتشم آبی فشاند
چو خشکیدی تو بر چشم من ای اشک
دریغا،ای دریغا،ای دریغا
خدایا سایه ای رفت از سر ما
همه بیمار نوازان ومسیحا نفسان به زیر لب نجوای عشق داشتند ومعشوق طلب می کردند.دامن دود وآه،از باد ملائک تاپای وجود آدمیان را فراگرفته و همه و همه پاکوبانو دست افشان و سر اندازان هلهله سر دادند که ای قبله جان کجات جویم و امشب وهر شب چون بدر در اسمانت جویم.امام!خورشیدی و بر نیایی از کوه،هر صبح دم از صبات جویم.
امام عزیز!
در سوگ تو ،زهره را گو دگر رگ از بازوی بربط ببرد وگیسوی چنگ بگسلد.مشتری را گو حمایل بگشاید.بهرام را گو کمان بر گیرد که کیوان نحوست آورده است.فلک را گو که اختران را از غربال بگذراند ببیزد.صاعقه را گو که در این سوگ رگبار کند.
ورنگین کمان را که سیاه بپوشد.آن روح را بگو که بگرید.بگو،بگو که دخترکان گریان دریا جامه سیاه برتن کشند.بگو به کودکان آسمان که بمیرند.
بگو به کشتی زرتار دریای معلق که خاموش شوند.بگو به عروس سر گردان آسمان که بمویدو گیس ببرد وسینه چاک کند.بگو به ناهید که ارغنون بشکند.به داود بگو کهه از چشم اشک چو تسبیح ببارد وخوش بنالدکه داود نوا رفت.بگو به موسی که شق نیل کند،نه!که شق آسمان کند،زیرا کلیم رفت .بگو به عیسی که دم نزند.بگو که از آسمان چهارم فرود آیدکه روح ا...الرحیل زد.بگو به جد امجدش که به در آید وشق القمر کند دیگر پیر ما خرقه تهی کرد.دیگر پیر ما روزه جاوید گرفت.بگویید به عزادار گریان منتظر که پیر ما روز جاوید گرفت وما یتیمان انگشت به لب انتظار نظاره هلال تنها شدیم. ای غایب از نظر ،تو بیا تا عزا کنیم.
عزای ترجمان آیه آیه تاریخ، عزای ترجمان ایه آیه حق.
او به راستی روح خدا بود.
او قصه رزم می خواند در گوش ما و غصه های دنیایی را از وجودمان می برد.
داستان رهایی می گفت.رهایمان می کرد از هر چه غیر خدا بود.
کلامش همچون نسیم بکر بهار بود که در وجودمان رهایی را زمزمه می کرد.
این او بود که وقتی امد با دم مسیحاییش زمستان مان بهار شد،هر چه می گفت بهاری بود.
ایران زمین مردی را به خود دید که هرگزش ندیده بود وهرگز نخواهد دید.او قلب ایران بود،درد آشنا و درد مند.ای قلب پاک چرا ایستادی؟ای روح خدا چرا ما بی تو ماندیم؟ای پیرامان!چگونه مردی؟!
ما به خدا وخود را به خاک غم سپردی.ای دهر!این چه دستبردی است؟ای باد،گلم ز دست بردی.بردی مه من به دستبردی.برگو که چرا مرا به خود نبردی؟!
امروز وهر روز پس از داغ فراغت،بغض گلویمان را می فشارد وسینای خاک مقبرت را چون کحل البصر بر سر وچشم می ساییم.هر چند دوری تو سخت است لیکن می گوییم خدایا به رضای تو رضا دادیم.تسلیم امر توایم که معبودی جز تو نیست و می گوییم اماما!در فراقت در کنار رهبر معظم انقلاب حضرت آیت ا... خامنه ای این فصل را با تو می خوانیم که:
در شب گیر غم وشبیخون بلا،هر روزمان عاشورا وهمه جا کربلاست وبا مردی که مصفا وصحبت اینه دیده واز روزن شب شوکت دیرینه دیده ،و مردی که حوادث پایمال همت او و عالم ثناگوی جمال او و مردی که به مردی دیو را در بند کرده وبا سر خوشان اسمان پیوند کرد وبه سان نوح با امت خود در کشتی نشسته و موسا صفت بر سینا تپیده ،آسوده خاطر راه تو را می پیماییم.
و تا آخرین نفس و قطره خون دل در رکاب آرزوهای تو داریم و در بازار گرم عاشقی ها با تو هم آوازیم و همراه تا ظهور حضرت مهدی ،راهت جاودان و پر رهرو باد.  
 


[ چهارشنبه 90/3/11 ] [ 6:30 عصر ] [ دانشجوی ریاضی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 107
کل بازدیدها: 838605